شاهدخت تاراشاهدخت تارا، تا این لحظه: 16 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
بهنود جانبهنود جان، تا این لحظه: 6 سال و 17 روز سن داره

دخترم تارا ***پسرم بهنود

تاریخچـه ای از شـب یلــــدا و گرامیـداشت آن

یلدا نام فرشته ای است، بالا بلند، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود با اولین شب پاییز آمده بود و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید تا آدمها زیر گنبد کبود آرامتر بخوابند یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت آتش که می دانی، همان عشق است یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد آتش در وجود یلدا بارور شد فرشته ها به هم گفتند: یلدا آبستن است. آبستن خورشید و هر شب قطره قطره خون...
30 آذر 1391

تارا و جشن یلدا در مهد

به نام خدا   امروز تارا خانم به همراه دوستاش و مربیان مهربونش جشن شب یلدا رو پیشاپیش تو مهدشون برگزار کردند.(به دلیل اینکه پنجشنبه تعطیل هستند) شب لباسا و وسایلشو آماده کردم و گذاشتم تا صبح که بیدار میشه بپوشه و بره مهد /برس و کش مو وگیره هاش رو هم گذاشتم تو کیفش تا مربیش طبق معمول موهاشو شونه کنه و براش ببنده آخه من صبح یه ربع به هفت میرم سرکار و تارا ساعت هشت میره مهد (الهی بمیرم بچه بی مادر اینطوریه دیگه ) گوشیمو هم گذاشتم تو کیفش تا خانم مربی برام چندتا عکس بندازه ... وقتی برگشتم با ذوق و شوق همه چی رو برام تعریف کرد و معلوم بود بهش خوش گذشته بود. **  پیشاپیش یلدای همه شما مبارک  ** اینم چندت...
29 آذر 1391

اینروزهای تارا

  به نام خدا   اینروزهای تارا به روایت تصویر....     اینجا لامپ رو خاموش کرده و برای اولین بار جرأت کرده  فشفشه بگیره تو دستش چتریهاش دیگه زیادی بلند شده بودند و جلوی دیدشو میگرفتند برای همین کوتاهش کردم   اینجا بیرون مطب دکتره و دخملی رفته اسب سواری جدیدا هروقت میخوایم بریم بیرون گیرمیده که منم باید از شال و روسریهای تو بپوشم ایندوتا از تابلوهای شاهکار هنری خانوم تاراست که هنرمندانه به دیوار پذیرایی الصاق شده همیشه نقاشی هاشو رنگین کمونی رنگ میکنه هرتیکه ایش یه رنگ اینم فرنازخانم خوشگل و خوش عکس دخترعموی دخملی END ژست و فیگورهای مدلهاست !!...
26 آذر 1391

یامن اسمه دواء

  به نام خدا   دختر گلم رو امروز دوباره بردم دکتر ، از 23آبان تا الان این سرما خوردگی به تناوب میاد و میره چند روز شدتش کم میشه و دوباره روز از نو روزی از نو / بعداز مصرف داروهای دفعه قبل یه دوره هم داروهای گیاهی رو امتحان کردم ولی افاقه نکرد و امروز که بردمش ،دکترش گفت لوزه هاش عفونت کرده اساسی بعدش پرسید تارا خانم مهد میره گفتم آره گفت بله دیگه این از اثرات مهد هستش که بچه ها مدام مریض میشن /گفتم دکتر توروخدا همه چیزو خراب نکن شما که نمیدونی ما چه ترفندها به کار بردیم تا این دخملی بالاخره دلش رضا داد و تو مهد موندگار شد. حالا شما آتو دستش ندین که همه رشته های ما پنبه بشه دیگه!!! ای پروردگار مهربانم خودت سلامتی کامل رو...
22 آذر 1391

خداوندا قرارم باش

        خدا همین جاست ؛ نیازی به سفر نیست   خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند …   خدا در دستان مردی است که نابینایی را از خیابان رد می کند   خدا در اتومبیل پسری است که مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد   خدا در جمله ی ” عجب شانسی آوردم ” است   خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو . . . ********************** دوستت دارم حضرت عشق چقدر نزدیکم حست میکنم /چقدر احساس آرامش دارم ازاینکه کنارمی / و چه خوب با استخاره به قرآنت راهنمایی ام کردی (سوره انعام آیه نوزده) همانطور که ت...
21 آذر 1391

!!!

  چشم اگر باز کنی میبینی من نه انم که تو میپنداری...!   زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را میبینند...      برمیدارند و نشانه میروند درست به سوی خودت!!!          این است رسم ادم های دنیای ما...! ...
18 آذر 1391

آرام کن مرا ای خدای مهربان

  خدایا! درین زمانه که افکارم سخت درهم ریخته ومن ؛آشفته و سرگردانم وپریشانی حالم را خود ؛فقط می توانم درک کنم مرا با یاد خودت آرام کن مرا با ذکر خودت آرام کن مرا با حضور خودت در روانم آرامش بخش من؛ به این آرامش نیاز دارم ای خدای مهربان ...
17 آذر 1391